منِِه از خود مچکر !

به یه جاهایی از زندگی وقتی میرسی..

یه وقتی که خیلی خسته ای، خیلی خسته و تنها، و باز تنها داری با مشکلاتت میجنگی بقیه کم بودن و سکوتت رو میذارن به حساب خود گرفتن و کلاس گذاشتن...

و ازت دور میشن..

و به راحتی تمام تعابیرشون ازت و از هر رفتارت و حتا از هر سکوتت عوض میشه و پشت سرت صفحه میذارن..

فیدبک مثبت سکوت و دور شدن و حرف دراوردن...

آدم هایی هستن که با موفقیت هات از دستشون میدی!


تی یافتِ 1- دوست خوبه

اغلب هدف آدمها از مشورت کردن و نظر پرسیدن تایید نظر خودشونه، اگر میخای دوست خوبه باشی تاییدشون کن!

اگر بین دو یا چند چیز مردد بودن و گرایش زیادی به سمت یکی نداشتن فقط باهاشون تو سبک سنگین کردن بی نتیجه شریک شو!

...

مشکل ازونجا شروع میشه که من نمیتونم همیشه دوست خوبه باشم! یه وقتایی خوبیه دوستمو به دوست خوبه بودن خودم ترجیح میدم!!!

سینای چرکولک

امروز سینا با شادی یادآوری یه اتفاق خاطره انگیز و خوشایند تو زندگیش، اومد گفت یه چیزی میخام بگم.. میدونی یه بار بچه که بودم مامان بزرگ که رفته بود دستشویی دندون مصنوعیاشو گذاشتم تو دهنم!

یکی زدم پس کله اش گفتم خاک تو سرت! کِی؟؟

گفت بچه که بودم. اون موقه که هنوز مامان بزرگ دندوناشو تو یه لیوان میذاشت بعضی وقتا!

گفتم چقد احمقی! من یادم نیس از کی دندوناشو نمیذاره تو لیوان.. چند سال پیش؟؟

گفت بابا همون اولای کلاس سومم. تازه رفتم باش یه تیکه کیک که تو یخچال بود رو هم گاز زدم. واقعا خوب می برید. عاشقشونم..

خیلی خوبببب بود به خدا


پ.ن. سینا تازه همین امسال سوم ابتدایی رو تموم کرد!

تی بودن!

مدت ها فکر میکردم چه اسمی باید بذارم روی همجین وبلاگی.. و این مانع از ساختنش میشد!

ولی یهو بی هیچ دلیلی به یه وجه تی بودن تو خودم پی بردم و ... 

بعد از ده طرح پیشنهادی که روی میز بلاگاسکای گذاشتمو رد کرد البته....

خودم.. خوش اومدی!